دل خوش سیری نیست
حرف درگیری نیست
اون که مجنون تو بود
دیگه زنجیری نیست
هم موهام و هم چشمام
پای تو برفی شد
اما تو عالم تو
صحبت از پیری نیست
هرچی گفتی خوندم
پای حرفات موندم
توی چشمات اما
عکس تاثیری نیست
مثل اول نیستی
قابل حل نیستی
علتو میپرسم
میگی تقصیری نیست
یادته اون کوچه که ازش میگذشتیم
اون در شیری رنگ
نه دیگه شیری نیست
خیلی وقته چشمات
دنیاشون کم رنگه
جای عشقت خالی
دیگه تصویری نیست
نه بهونست قسمت
خودتم توش موندی
این گناه بختو
جرم تقدیری نیست
دل من شمعدون بود
چشمای تو اینه
شمعدونم دل داره
جنس تعمیری نیست
من تو رو میخواستم
با یه ذوق نقره
صحبتم از اسب و
زین و شمشیری نیست
اخرین پیغامو واسه من اوردن
اون،اونی که واسش
کلی میمیری نیست
مریم حیدرزاده
همه را بخشیدم
خنده هایم را به دوستم طبیعت
شعر هایم را به اقای نصیحت
اشک هایم را به اقای باران
دست هایم را به رفیقم رنگین کمان
اما...
اگر تمام دوستانم هم جمع شوند
نه...
هرگز این کار رو نمیکنم
حتی اگه بی همدم بمانم
یادت را به هیچکس نمیدهم،اقای ستاره...
شب نشینی توی ساحل واسه من شده یه عادت
من همیشه مثه دریا راهیم تا بی نهایت
همیشه صدای موج ها قصه ی گذشته هامه
هوای شرجی دریا مثل عطر تو باهامه
ماسه های خیس و نمناک تو رو یاد من میارن
چشمای خسته و تنهام واسه تو بارون میباره
حالا من موندم و ساحل با یه دنیای خیالی
همیشه رسم دنیاست
انتظار و بی قراری!
به التماس نجیبم بخند،حرفی نیست
شکسته پای شکیبم بخند،حرفی نیست
در امتداد جنونم بیا ورو در رو
به خنده های عجیبم بخند،حرفی نیست
از اخرین نفس کوچه هم پرم دادند
به این غروب غریبم بخند،حرفی نیست
طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند
تو هم برای فریبم بخند،حرفی نیست
من از عبور نگاهی شکستم،اری
شکستن است نصیبم بخند،حرفی نیست
به حال من پری دلگرفته هم خندید
تو هم بخند عزیزم،بخند حرفی نیست
dar dadgahe eshgham mahkoom be margam.shayad bigonahi tanha gonahe man bood