دل خوش سیری نیست
حرف درگیری نیست
اون که مجنون تو بود
دیگه زنجیری نیست
هم موهام و هم چشمام
پای تو برفی شد
اما تو عالم تو
صحبت از پیری نیست
هرچی گفتی خوندم
پای حرفات موندم
توی چشمات اما
عکس تاثیری نیست
مثل اول نیستی
قابل حل نیستی
علتو میپرسم
میگی تقصیری نیست
یادته اون کوچه که ازش میگذشتیم
اون در شیری رنگ
نه دیگه شیری نیست
خیلی وقته چشمات
دنیاشون کم رنگه
جای عشقت خالی
دیگه تصویری نیست
نه بهونست قسمت
خودتم توش موندی
این گناه بختو
جرم تقدیری نیست
دل من شمعدون بود
چشمای تو اینه
شمعدونم دل داره
جنس تعمیری نیست
من تو رو میخواستم
با یه ذوق نقره
صحبتم از اسب و
زین و شمشیری نیست
اخرین پیغامو واسه من اوردن
اون،اونی که واسش
کلی میمیری نیست
مریم حیدرزاده