[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه]
متن و شعر زیبا
دست های تو
یکشنبه 90 مرداد 9 , ساعت 4:40 عصر  

دلم میخواست پنجره ای بودم تا به وسیله ی دست های گرم و زیبای تو در زمستان سرد خاطره ها باز میشدم. یا در غروبی دلسوخته دست های لطیف تو بر روی صورت شفاف و بی رنگ خود احساس میکردم.

دلم میخواست پرونده ای بودم تا نامه ی رازهای خود را بر پایم میبستی و برایم ارزوی خوشبختی میکردی.و یا برایم دستی از روی لطافت ومهربانی میکشیدی تا درد های دل زخمی و مجروحم را به فراموشی بسپارم.

اما افسوس........


نوشته شده توسط ساغر پورمحمد | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

متن و شعر زیبا

ساغر پورمحمد
ساغر هستم. به وبلاگ من خوش آمدید. لطفا پس از مشاهده وبلاگم نظر بذارید...
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 2 بازدید
بازدید دیروز: 5 بازدید
بازدید کل: 22722 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
نوشته های پیشین

فروردین 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
تیر 91
لوگوی وبلاگ من

متن و شعر زیبا
موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بمان...
تا به کی؟؟!
...
...
...
خاطرش نبود...
[عناوین آرشیوشده]