[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
متن و شعر زیبا
بمان...
شنبه 91 تیر 17 , ساعت 5:39 عصر  

گفتم کجا، گفتا به خون

گفتم چه وقت، گفتا کنون

گفتم سبب، گفتا جنون

گفتم مرو،خندید و رفت

گفتم که بود، گفتا که یار

گفتم چه وقت، گفتا قرار

گفتم چه زود، گفتا شرار

گفتم بمان، نشنید و رفت...


نوشته شده توسط ساغر پورمحمد | نظرات دیگران [ نظر] 
تا به کی؟؟!
چهارشنبه 91 تیر 14 , ساعت 8:52 عصر  

در کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت

تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت؟

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟

یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟

بهر دیوار محبت تا به کی در انتظار؟

خسته از این زندگی با غصه های بی شمار؟؟؟!


نوشته شده توسط ساغر پورمحمد | نظرات دیگران [ نظر] 
...
چهارشنبه 91 تیر 14 , ساعت 8:47 عصر  

بچه ها امروز میخوام برم شیراز...

تا جمعه اینترنت ندارم...

می میرم به خدا...

حالا واسه شاد شدن روحم به جای صلوات، نظر بذارید...

 

 


نوشته شده توسط ساغر پورمحمد | نظرات دیگران [ نظر] 
...
چهارشنبه 91 تیر 14 , ساعت 8:44 عصر  

هر کسی میخواهد من و تو "ما" نشویم

دیده اش گریان و ...

سینه اش سوزان و...

دل او نالان و ...

خانه اش ویران باد!

.

.

بچه ها همه با هم دسته جمع بگین آمین...

این متن هم برای دختر دایی باران اگه بخواد....


نوشته شده توسط ساغر پورمحمد | نظرات دیگران [ نظر] 
...
چهارشنبه 91 تیر 14 , ساعت 8:40 عصر  

اشک هایت لب پرتگاه پلکت ایستاده اند و تو مجبوری لبخند بزنی...

از این سخت تر سراغ داری؟؟؟؟


نوشته شده توسط ساغر پورمحمد | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ

متن و شعر زیبا

ساغر پورمحمد
ساغر هستم. به وبلاگ من خوش آمدید. لطفا پس از مشاهده وبلاگم نظر بذارید...
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 5 بازدید
بازدید دیروز: 2 بازدید
بازدید کل: 22720 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
نوشته های پیشین

فروردین 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
تیر 91
لوگوی وبلاگ من

متن و شعر زیبا
موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بمان...
تا به کی؟؟!
...
...
...
خاطرش نبود...
[عناوین آرشیوشده]